عن در احوالات این روزها

ساخت وبلاگ

نشد که بریم کاروانسرای سنگی

عارفه نمیذاره بوسش کنم

تاریک شده و کتری قل قل میجوشه

نشستم رو مبل و مرور میکنم

نه آنقدر امیدوار که بمونم، نه آنقدر خسته که بخوام برم

همچنان با زندگی کار خاصی ندارم

عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 85 تاريخ : پنجشنبه 13 بهمن 1401 ساعت: 17:48

چهارشنبه 5 بهمن 1401 صبح ساعت حدود 7.10 از خواب بیدار شدم. تمام وسایل رو جمع کردم و کلید سوییت رو روی درب گذاشتیم و برای خوردن صبحونه رفتیم زیر زمین. یه آش زرد رنگی بود که قبل از غذا دادند خوردیم و یه کره و مربا زدم و راس ساعت 8 صبح، آژانس منتظر ما بود تا به تخت جمشید بریم. دم مهماندار سوییت گرم که پیش از اینکه ما نقش رستم رو هم به برنامه بازدید اضافه کنیم، خودش اضافه کرده بود. از اون جایی که به دوستی، تعهدی داشتم و شب قبل نشده بود از اون مکان مورد نظر براشون عکس مناسبی بگیرم، قبل حرکت با راننده آژانس هماهنگ کردم و سه چهار تا عکس از اون مکان گرفتم و بعد به طرف تخت جمشید حرکت کردیم. توی مسیر، عکس ها رو برای اون دوست نادیده ارسال کردم که بعد از دریافت پاسخ ایمیل متوجه شدم که چقدر لذت بردند از این عکس ها. خلاصه برای اولین بار دیدار تخت جمشید میسر شد و فقط میتونم عجیب بود و زیبا. بعد هم نقش رستم و دیدار کعبه زرتشت که چقدر دوست داشتم ببینمش، شاید بیش از تمام المان های موجود در تخت جمشید و نقش رستم و حتی تمام دیدنی های خود شیراز. بعد از بازگشت به شیراز، سوغاتی ها رو خریدیم و ناهار رو در رستوران شاطر عباس خوردیم و بلافاصله به طرف فرودگاه حرکت کردیم. با استرس تمام به فرودگاه رسیدیم. ساعت اوج ترافیک به دلیل تعطیلی مدارس و تصادفی که در یکی از کنارگذرها رخ داده بود. با این همه عجله، پرواز با یک ساعت تاخیر انجام شد و ساعت 5 عصر مهرآباد بودیم و تا به سمنان برسیم، ساعت 20.30 شد. در مجموع، در پایان این سفر، موزه پازس، مدرسه خان، نارنجستان قوام، خانه زینت الملوک، تخت جمشید و نقش رستم رو برای اولین بار دیدم و باز می نویسم که شیراز با مردم نازنینش بی نظیره و به یاد موندنی.  عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 112 تاريخ : پنجشنبه 13 بهمن 1401 ساعت: 17:48

صبح چهارشنبه 12 بهمن، برای یه ماموریت کاری رفتیم شاهرود. توی گردنه آهوان، مه غلیظی بود که یه جا تصمیم گرفتیم برگردیم، ولی با تموم شدن گردنه، مه از بین رفت و نهایتا به شاهرود رسیدیم. کار صورتجلسه بالانس متریال انجام شد و به سمنان برگشتیم. ساعت 13.15 به سمنان رسیدیم. متین هم شانس آورد و به دلیل بارش برف، کلاس هاش مجازی شده بود و خونه مونده بود. ناهار مختصری خوردیم و بعد یه دوش سریع، راس ساعت 14.30 به طرف رشت حرکت کردیم. هوا خوب بود و مسیر هم خوب. با سمند اومدیم و پارس رو خونه گذاشتیم. پارس مشکل کوئل داره که باید با اولین پولی که به دستم میرسه، تعمیرش کنم. خلاصه تا منجیل همه چی خوب بود. سر منجیل، متین پشت فرمون نشست و تا شروع به رانندگی کرد، ترافیک قبل رودبار شروع شد و حدود یکساعتی رو از قبل ورودی رودبار تا خروجیش توی ترافیک بودیم. خلاصه ساعت 21.30 بعد از 7 ساعت رانندگی به رشت رسیدیم. آخرین بار 21 شهریور بود که به رشت اومده بودیم و بعد از 142 روز، دیدار رشت و خانواده متین میسر شد. شام بسیار خوشمزه ای خوردیم و تا الان مشغول حرف زدن هستیم. البته من گوشه ای نشستم و از حرف ها و شوخی ها و خنده های خانواده متین لذت میبرم. چون پنجشنبه هم کشیک بودم، با حسین جابجا کردم که با خیال راحت تا یکشنبه اینجا بمونم و با خیال راحت خستگی در کنم تا مجدد برگردم و درگیر نکبت و رخوت و مکررات زندگی بشم.  عن در احوالات این روزها...
ما را در سایت عن در احوالات این روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dkhozabalat1 بازدید : 90 تاريخ : پنجشنبه 13 بهمن 1401 ساعت: 17:48